رکسانا سیدرؤفی؛ سعید صوفی زاده؛ جعفر کامبوزیا؛ اسکندر زند؛ توحید نجفی میرک
چکیده
هدف: پژوهش حاضر بهمنظور ارزیابی عملکرد، اجزای عملکرد بههمراه صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک کلیدی ارقام جدید و قدیم گندم آبی بود. هدف نهایی شناسایی صفات مهم زراعی بود که در شرایط بهینه و پتانسیل عملکرد گندم را تحت تأثیر قرار میدهند.
روش پژوهش: آزمایش حاضر در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با ۲۹ رقم و سه تکرار در سال زراعی 01-1400 در ...
بیشتر
هدف: پژوهش حاضر بهمنظور ارزیابی عملکرد، اجزای عملکرد بههمراه صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک کلیدی ارقام جدید و قدیم گندم آبی بود. هدف نهایی شناسایی صفات مهم زراعی بود که در شرایط بهینه و پتانسیل عملکرد گندم را تحت تأثیر قرار میدهند.
روش پژوهش: آزمایش حاضر در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با ۲۹ رقم و سه تکرار در سال زراعی 01-1400 در شرایط پتانسیل در مؤسسه تحقیقات اصلاح و نهال بذر واقع در استان البرز اجرا گردید. ارزیابیهای جامع مورفولوژیکی، فیزیولوژیکی و مرتبط با عملکرد در دو مرحله کلیدی گلدهی و رسیدگی فیزیولوژیکی انجام شد. این ارزیابیها شامل اندازهگیری عملکرد دانه، عملکرد زیستی، شاخص برداشت، تعداد دانه در سنبله، وزن هزاردانه، شاخص سطح برگ و سایر صفات زراعی بودند. آزمایش تحت شرایط پتانسیل و بدون تنشهای زیستی و غیرزیستی و با اعمال مدیریت زراعی بهینه در طول فصل رشد اجرا شد.
یافتهها: نتایج نشان داد بین ارقام موردمطالعه در تمامی صفات زراعی موردبررسی تفاوت معنیداری (01/0p<) وجود داشت. بیشترین و کمترین عملکرد دانه به ارقام شیرودی (۱۰۷۴ گرم در مترمربع) و بهاران (۵۷۲ گرم در مترمربع) اختصاص داشت. همچنین، ارقام شیرودی، گنبد، نوید، پیشتاز و چمران۲ بیشترین و رقم تجن و کلاته کمترین عملکرد زیستی و دانه را به خود اختصاص دادهاند. بیشترین وکمترین شاخص برداشت که معیاری از کارایی تبدیل بیوماس به دانه توسط گیاه است، از ۳۷ درصد در رقم بهاران تا بیش از ۵۰ درصد در ارقام شوش، تجن و افلاک متغیر بود. تحلیل رگرسیون گامبهگام نشان داد که شاخص برداشت، تعداد دانه در خوشه، وزن هزاردانه و شاخص سطح برگ، مهمترین عوامل مؤثر بر تغییرات عملکرد هستند و در مجموع ۵۶ درصد از تغییرات مشاهدهشده را توضیح دادند. این نتایج بر اهمیت این صفات در تعیین عملکرد نهایی تأکید دارند. تجزیه خوشهای، ارقام موردمطالعه را به چهار گروه تقسیم کرد که گروههای اول و سوم با شاخص سطح برداشت، تعداد سنبله در واحد سطح و عملکرد بالاتر برای شرایط اقلیمی استان البرز مناسبتر ارزیابی شدند. همچنین تحلیل مؤلفههای اصلی نشان داد که پنج مؤلفه اول، ۸۰ درصد از واریانس کل را توضیح میدهند که بر نقش مهم این مؤلفهها در تمایز بین ارقام گندم تأکید دارد. نتایج تحلیل همبستگی پیرسون نیز ارتباط مثبت و معنیداری بین عملکرد دانه و صفات زراعی کلیدی مانند تعداد خوشه، تعداد دانه در خوشه، عملکرد زیستی و شاخص سطح برگ نشان داد.
نتیجهگیری: صفاتی مانند شاخص برداشت، تعداد دانه در سنبله، وزن هزاردانه و شاخص سطح برگ نقش تعیینکنندهای در عملکرد دانه دارند و میتوانند بهعنوان شاخصهای گزینشی در برنامههای اصلاحی مدنظر قرار گیرند.
مهدی جودی؛ اصغر مهربان
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف مطالعه توان ذخیرهسازی و انتقال مجدد در میانگرههای ساقه ارقام مختلف جو دیم رشد یافته در مناطق با آبوهوای متفاوت اجرا شد.
روش پژوهش: تعداد هشت رقم جو (چهار رقم جو دوردیفه شامل خرم، فردان، آرتان، قافلان و چهار رقم جو شش ردیفه شامل برزین، اکسین، جلگه، مهتاب) بهصورت دیم در شهرستان مشگینشهر (منطقه مدیترانهای ...
بیشتر
هدف: این پژوهش با هدف مطالعه توان ذخیرهسازی و انتقال مجدد در میانگرههای ساقه ارقام مختلف جو دیم رشد یافته در مناطق با آبوهوای متفاوت اجرا شد.
روش پژوهش: تعداد هشت رقم جو (چهار رقم جو دوردیفه شامل خرم، فردان، آرتان، قافلان و چهار رقم جو شش ردیفه شامل برزین، اکسین، جلگه، مهتاب) بهصورت دیم در شهرستان مشگینشهر (منطقه مدیترانهای با زمستان سرد) و جعفرآباد مغان (منطقه نیمه حارهای با زمستان نیمهسرد) در سال زراعی 1403-1402 کاشته شدند. تجمع و انتقال مجدد مواد فتوسنتزی در سطح میانگرههای ساقه (پدانکل، پنالتیمیت و میانگرههای زیرین) بهصورت وزنی اندازهگیری شد.
یافتهها: مناطق موردآزمایش از نظر آبوهوا متفاوت بودند. در شرایط مشگینشهر، بالابودن مقدار بارش و پایینبودن میانگین دما باعث طولانیترشدن فصل رشد در قیاس با شرایط مغان شد. طول میانگرههای بالایی (پدانکل و پنالتیمیت) در شرایط مشگینشهر بیشتر از مغان بود. در مقابل، میانگرههای زیرین در شرایط مغان نسبت بیشتری از طول ساقه را تشکیل دادند. حداکثر وزن پدانکل، پنالتیمیت و میانگرههای زیرین در شرایط مشگینشهر بهترتیب در 18، 18 و 15 روز بعد از گردهافشانی و در شرایط مغان بهترتیب در چهار، چهار و چهار روز بعد از گردهافشانی بهدست آمد. حداکثر وزن میانگرهها (تجمع مواد فتوسنتزی)، مقدار انتقال مجدد ذخایر و مقدار عملکرد دانه در ساقه در شرایط مشگینشهر بیشتر از مغان بود. اثر متقابل رقم در مکان عموماً برای حداکثر وزن و حداکثر وزن مخصوص میانگرهها و ساقه معنیدار نبود. باوجود اینکه مقدار این صفات با تغییر مکان تغییر کرد، اما رتبه ارقام برای این متغیرها تقریبا ثابت ماند. در شرایط مشگینشهر و مغان، بیشترین مقدار وزن و وزن مخصوص میانگرهها در ارقام برزین و جلگه مشاهده شد. اثر متقابل رقم در مکان برای انتقال مجدد از میانگرهها و ساقه معنیدار بود. تغییر مکان از یک طرف باعث تغییر در مقدار صفات و از طرف دیگر باعث تغییر در رتبه ارقام برای این صفات شد. ارقام جلگه و برزین در آزمایش مشگینشهر و ارقام برزین و اکسین در آزمایش مغان بالاترین مقدار انتقال مجدد تجمعی را داشتند.
نتیجهگیری: در هر دو مکان موردآزمایش، مقدار ذخیرهسازی و انتقال مجدد در میانگرههای زیرین ساقه بیشتر بود. میانگرههای زیرین دارای طول، وزن و وزن مخصوص بالا میتوانند در اول فصل بهار مقادیر مناسبی از مواد فتوسنتزی را ذخیره کرده و در انتهای فصل رشد فعالانه آن را به دانهها انتقال دهند.
علی افتخاری
چکیده
هدف: تولید ارقام جدید و سازگار به محیطهای مختلف از اهداف مهم بهنژادگران میباشد بهمنظور بررسی خصوصیات ژنتیکی و قابلیت ترکیبپذیری عمومی و خصوصی در بین نُه رقم گندم نان تلاقیهایی بهصورت دیآلل یک طرفه انجام شد.
روش پژوهش: 36 دورگ F1بههمراه نُه والد در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در شرایط نرمال رطوبتی و ...
بیشتر
هدف: تولید ارقام جدید و سازگار به محیطهای مختلف از اهداف مهم بهنژادگران میباشد بهمنظور بررسی خصوصیات ژنتیکی و قابلیت ترکیبپذیری عمومی و خصوصی در بین نُه رقم گندم نان تلاقیهایی بهصورت دیآلل یک طرفه انجام شد.
روش پژوهش: 36 دورگ F1بههمراه نُه والد در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در شرایط نرمال رطوبتی و تنش خشکی در مزرعه کشت گردید. والدین و نتاج F1از لحاظ صفات مورفولوژی و زراعی طول ساقه، روز تا رسیدن، طول سنبله، طول پدانکل، وزن هزاردانه، سطح برگ پرچم و عملکرد دانه موردارزیابی قرار گرفتند. تعیین ترکیبپذیری و نحوه عمل ژن با استفاده از روش دو مدل B گریفینگ و تجزیه واریانس و پارامترهای ژنتیکی بهروش هیمن، جینکز برآورد گردید.
یافتهها: نتایج دیآلل با استفاده از روش دو مدل B گریفینگ و هیمن، جینکز نشان داد که اثر ترکیبپذیری عمومی (GCA) و خصوصی (SCA) در دو شرایط نرمال رطوبتی و تنش خشکی برای کلیه صفات معنیدار بود، لذا جزء افزایشی و غیرافزایشی واریانس در وراثت کلیه صفات نقش داشت. والدهای روشن، شاهپسند و آذر2 دارای ترکیبپذیری عمومی بالا در هر دو شرایط برای اکثر صفات بودند تجزیه واریانس هیمن نشان داد که جزء افزایشی a و غیر افزایشیb واریانس ژنتیکی در تمامی صفات معنیدار گردید. با توجه به معنیدارشدن جزء b2، در صفات فراوانی نابرابر آللهای غالب و مغلوب دیده شد. جزء b3 که معادل ترکیبپذیری خصوصی گریفینگ میباشد در تمامی صفات معنیدار گردید. براساس تجزیه ژنتیکی هیمن میزان وراثتپذیری عمومی برای صفات موردمطالعه در دو شرایط بین 55 تا 74 درصد و میزان وراثتپذیری خصوصی بین 14 تا 61 درصد متغیر بود.
نتیجهگیری: بهنژادی صفات طول ساقه، طول سنبله، طول پدانکل و روز تا رسیدن در شرایط نرمال رطوبتی و صفات طول سنبله، طول پدانکل، وزن هزاردانه و سطح برگ پرچم در شرایط تنش خشکی در نسلهای اولیه پاسخ میدهد و بازده گزینشی بالایی را برای صفات میتوان انتظار داشت و از روشهای شجرهای یا تلاقی برگشتی برای بهنژادی استفاده کرد، اما برای صفات وزن هزاردانه، سطح برگ پرچم در شرایط نرمال رطوبتی و طول ساقه، روز تا رسیدن در شرایط تنش خشکی و عملکرد دانه در هر دو شرایط گزینش باید در نسلهای پیشرفته و پس از رسیدن به خلوص و تثبیت ژنتیکی صفت انجام گیرد و از روشهای بالک، بالک تک بذر و دابل هاپلوئیدی در بهنژادی استفاده کرد.
فاطمه بناءکاشانی؛ سیده فهیمه صفدری؛ اعظم برزویی؛ فرهاد صابرعلی
چکیده
هدف: نیتروژن از عناصر حیاتی در کشاورزی است که نقش تعیینکنندهای در افزایش عملکرد گیاهان زراعی دانه روغنی مانند کلزا (Brassica napus) دارد. با اینحال، کارایی پایین مصرف نیتروژن و هدررفت آن از طریق فرایندهای نیتریفیکاسیون و آبشویی، چالشهای جدی در کشاورزی پایدار ایجاد نموده است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف کود نیتروژن و بازدارنده ...
بیشتر
هدف: نیتروژن از عناصر حیاتی در کشاورزی است که نقش تعیینکنندهای در افزایش عملکرد گیاهان زراعی دانه روغنی مانند کلزا (Brassica napus) دارد. با اینحال، کارایی پایین مصرف نیتروژن و هدررفت آن از طریق فرایندهای نیتریفیکاسیون و آبشویی، چالشهای جدی در کشاورزی پایدار ایجاد نموده است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف کود نیتروژن و بازدارنده نیتریفیکاسیون نیتراپرین بر عملکرد و اجزای عملکرد دو ژنوتیپ کلزا در شرایط آبوهوایی گرم و مرطوب پاکدشت تهران انجام شد.
روش پژوهش: آزمایش بهصورت کرت های خردشده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 1401-1400 اجرا گردید. تیمارها شامل دو ژنوتیپ کلزا (روشنا و ظفر) بهعنوان عامل اصلی و ترکیبی از پنج سطح کود اوره (صفر، 50، 100، 150 و 200 کیلوگرم در هکتار) با کاربرد و عدم کاربرد نیتراپرین (2-کلرو-6-تری کلرو متیل پیریدین) بهعنوان عامل فرعی بود. صفات مورد اندازهگیری شامل عملکرد دانه، عملکرد زیستی، شاخص برداشت، ارتفاع بوته و سایر ویژگیهای مورفولوژیک بودند.
یافتهها: نتایج نشان داد که افزایش سطح نیتروژن تا 150 کیلوگرم در هکتار موجب بهبود معنیدار کلیه صفات موردبررسی گردید. کاربرد نیتراپرین نیز بهطور میانگین باعث افزایش 20 درصدی عملکرد دانه و 8 درصدی عملکرد زیستی شد. بیشترین عملکرد دانه (3542 کیلوگرم در هکتار) در تیمار 150 کیلوگرم نیتروژن بههمراه نیتراپرین حاصل شد. این نتایج نشاندهنده نقش مؤثر نیتراپرین در کاهش فرایند نیتریفیکاسیون و افزایش کارایی مصرف نیتروژن می باشد. همچنین درصد نیتروژن دانه و شاخص برداشت بهطور معنیداری تحت تأثیر سطوح مختلف کود نیتروژن قرار داشت. با افزایش سطوح نیتروژن شاخص برداشت و غلظت نیتروژن دانه افزایش یافت، اما محتوای نیتروژن اندام هوایی تحت تأثیر سطوح مختلف نیتروژن قرار نگرفت.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش، کاربرد 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار همراه با نیتراپرین بهعنوان یک راهکار مدیریتی مؤثر برای دستیابی به حداکثر عملکرد کلزا در شرایط مشابه توصیه میشود. این روش ضمن تأمین نیازهای تغذیهای گیاه، از طریق کاهش تلفات نیتروژن، گامی مؤثر در جهت کشاورزی پایدار و حفظ محیط زیست محسوب میگردد.
فرخنده رفیعی؛ اسفندیار فاتح؛ علی منصفی؛ امیر آینه بند
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تأثیر نظامهای مختلف تلفیقی کود بر خصوصیات رشدی و عملکردی گندم در شرایط آبوهوایی اهواز اجرا شد.
روش پژوهش: آزمایش بهصورت کرتهای یکبار خردشده بر پایه بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز طی سال زراعی 1402-1401 اجرا شد. عامل اصلی نوع ماده آلی ...
بیشتر
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تأثیر نظامهای مختلف تلفیقی کود بر خصوصیات رشدی و عملکردی گندم در شرایط آبوهوایی اهواز اجرا شد.
روش پژوهش: آزمایش بهصورت کرتهای یکبار خردشده بر پایه بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز طی سال زراعی 1402-1401 اجرا شد. عامل اصلی نوع ماده آلی در پنج سطح شامل 1- بدون بقایا، 2- بقایای گندم، 3- مخلوط بقایای کنجد و ماش، 4- کود سبز جو و شبدر و 5- کود سبز سسبانیا) و فاکتور فرعی روشهای مدیریت کود در چهار سطح 1- شیمیایی براساس میزان N-P-K توصیه شده (50-75-90)، 2- تلفیقی 3- ارگانیک1 (کود کمپوست (20 تن در هکتار)، سوپرنیتروپلاس (3 میلیلیتر)+ بیوسولفور (5 کیلو گرم در هکتار)+ بارور2 ( 100 گرم در هر هکتار)+ هیومیک اسید (300 میلیگرم در لیتر) و جاسمونیکاسید 1/0 میلیمولار بهصورت محلولپاشی) و 4- ارگانیک2 (کود ورمی کمپوست به مقدار10 تن در هکتار، قارچ میکوریزا به مقدار 100 گرم در مترمربع، سوپرنیتروپلاس (3 میلیلیتر)+ سالیسیلیک اسید (1 میلیمولار) بودند.
یافتهها: نتایج نشان داد که در بین سطوح ماده آلی، بیشترین میانگین طول پدانکل (3/34 سانتیمتر)، وزن میانگره پدانکل (5/385 گرم)، طول سنبله (7/9 سانتیمتر)، وزن هزاردانه (3/48 گرم)، تعداد دانه در سنبله (5/49)، عملکرد زیستتوده (11299کیلوگرم در هکتار) و عملکرد دانه (8/4108 کیلوگرم در هکتار) مربوط به تیمار کاربرد کود سبز جو+ شبدر بود. در بین سطوح کودی نیز مشاهده شد که بیشترین میانگین وزن میانگره پدانکل (2/357 میلیگرم)، طول میانگرههای زیرین (3/28 سانتیمتر)، طول سنبله (1/9 سانتیمتر)، عملکرد زیستتوده (10646 کیلوگرم در هکتار) و عملکرد دانه (3864 کیلوگرم در هکتار) مربوط به تیمار کود تلفیقی بود. همچنین بیشترین میانگین صفات طول میانگره پنالتیمیت مربوط به تیمار کاربرد کود سبز جو و شبدر در شرایط کاربرد کود تلفیقی (3/21 سانتیمتر)، وزن میانگره پنالتیمیت مربوط به تیمارهای کاربرد کود تلفیقی و ارگانیک1 در شرایط کاربرد کود سبز جو و شبدر (بهترتیب 344 و 328 میلیگرم) و وزن میانگرههای زیرین مربوط به تیمار کاربرد کود سبز جو و شبدر در شرایط کاربرد کود تلفیقی (472 میلیگرم) بود.
نتیجهگیری: نتایج کلی نشان داد که در بین سطوح ماده آلی، کاربرد بقایای گیاهی بهویژه کود سبز جو+ شبدر و کود سبز سسبانیا سبب بهبود صفات موردبررسی نسبت به تیمار بدون کاربرد بقایای گیاهی شدند. همچنین در بین سطوح کودی نیز کاربرد کود تلفیقی و ارگانیک1 را بهطور معنیداری نسبت به تیمارهای کاربرد تنهایی کود شیمیایی و ارگانیک2 افزایش دهند.
مینا امانی؛ محسن سبزی نوجه ده
چکیده
هدف: تنش کمآبی میتواند تأثیرات قابلتوجهی بر گیاهان از طریق تخریب کارکردهای فیزیولوژیکی و متابولیکی آنها دارد. از طرف دیگر، ملاتونین با تعدیل فرایندهای مختلف فیزیولوژیکی، پاسخهای زیستی گیاهان را تنظیم کرده و در نهایت مقاومت آنها را در برابر شرایط تنش افزایش میدهد. بنابراین، هدف بررسی تأثیر ملاتونین بر بهبود خصوصیات ...
بیشتر
هدف: تنش کمآبی میتواند تأثیرات قابلتوجهی بر گیاهان از طریق تخریب کارکردهای فیزیولوژیکی و متابولیکی آنها دارد. از طرف دیگر، ملاتونین با تعدیل فرایندهای مختلف فیزیولوژیکی، پاسخهای زیستی گیاهان را تنظیم کرده و در نهایت مقاومت آنها را در برابر شرایط تنش افزایش میدهد. بنابراین، هدف بررسی تأثیر ملاتونین بر بهبود خصوصیات فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی بادرشبویه تحت سطوح مختلف آبیاری است.
روش پژوهش: در این پژوهش، تأثیر غلظتهای مختلف ملاتونین (شاهد، 50 و 100 میکرومولار) بر ویژگیهای فیزیولوژیکی گیاه بادرشبویه در شرایط تنش کمآبی (25، 50، 75 و 100 درصد ظرفیت زراعی) بهصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی و سه تکرار تکرار در گلخانه و آزمایشگاه دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی اهر، دانشگاه تبریز در سال 1401 موردمطالعه قرار گرفت.
یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داد که محلولپاشی گیاهان با غلظت 100 میکرومولار ملاتونین تأثیر قابلتوجهی در بهبود پارامترهای رنگیزههای فتوسنتزی دارد. این بهبود از طریق افزایش متابولیتهای ثانویه، شامل ترکیبات فنولی و فلاونوئیدها و همچنین آنزیمهای آنتیاکسیدان، به ویژه فنیل آلانین آمونیالیاز، مشاهده شد. این تأثیر مثبت بهویژه در شرایط تنش کمآبی متوسط و شدید بارزتر بود و نشاندهنده توانایی ملاتونین در بهبود مقاومت گیاهان در برابر تنشهای محیطی است. بهطور خاص، در تیمارهایی که با 100 میکرومولار ملاتونین محلولپاشی شده بودند، بیشترین میزان فنول (952/51 میلیگرم اسیدگالیک بر گرم وزن تر برگ) و فلاونوئید (424/11 میلیگرم کوئرستین بر گرم وزن تر برگ) ثبت شد. همچنین، مقادیر بالایی از مالوندیآلدهید (128/1 میکرومول بر گرم وزن خشک) و فعالیت آنزیم فنیل آلانین آمونیالیاز (84/17 میکرومول سینامیکاسید در دقیقه در میلیگرم پروتئین) نیز در این تیمار تحت شرایط تنش شدید (25 درصد ظرفیت زراعی) مشاهده گردید.
نتیجهگیری: این نتایج بهوضوح نشان میدهد که ملاتونین میتواند بهعنوان یک عامل مؤثر در کاهش آسیبهای ناشی از تنش کمآبی عمل کند و به گیاه بادرشبویه کمک کند تا در شرایط نامساعد محیطی بهتر عمل کند. با توجه به یافتههای این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که استفاده از ملاتونین در شرایط تنش کمآبی نهتنها به کاهش شدت آسیبهای ناشی از تنش کمک میکند، بلکه همچنین میتواند به بهبود کیفیت و عملکرد گیاهان بادرشبویه منجر شود. نتایج این پژوهش نشان میدهد که تنش کمآبی میتواند تأثیرات منفی قابلتوجهی بر عملکرد فیزیولوژیکی گیاه بادرشبویه داشته باشد. با اینحال، استفاده از ملاتونین بهعنوان یک محرک طبیعی میتواند بهطور مؤثری این تأثیرات منفی را کاهش دهد و به بهبود کیفیت و عملکرد گیاه در شرایط تنش کمک کند. بهویژه، محلولپاشی با غلظت 100 میکرومولار ملاتونین منجر به افزایش قابلتوجهی در میزان رنگیزههای فتوسنتزی، متابولیتهای ثانویه و فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان شد. این نتایج نشاندهنده توانایی ملاتونین در تقویت مقاومت گیاهان در برابر تنشهای محیطی و بهبود پایداری آنها در شرایط کمآبی است.
مهری مهدوی فرد؛ صادق موسوی فرد؛ عبدالحسین رضایی نژاد؛ حسن مومیوند؛ محمد کاظم سوری
چکیده
هدف: این مطالعه با هدف بررسی تأثیر توأم اشعه UV همراه با تغذیه عناصر منیزیم و منگنز برای کاهش تنش اکسیداتیو، تنظیم مسیرهای بیوشیمیایی و بهبود عملکرد اسانس در گیاه اسطوخودوس در شرایط کشت هیدروپونیک انجام شده است.
روش پژوهش: این مطالعه طی دو مرحله برداشت متوالی در سالهای 1400-1401 در گلخانه پژوهشی دانشگاه لرستان انجام شد. آزمایش بهصورت ...
بیشتر
هدف: این مطالعه با هدف بررسی تأثیر توأم اشعه UV همراه با تغذیه عناصر منیزیم و منگنز برای کاهش تنش اکسیداتیو، تنظیم مسیرهای بیوشیمیایی و بهبود عملکرد اسانس در گیاه اسطوخودوس در شرایط کشت هیدروپونیک انجام شده است.
روش پژوهش: این مطالعه طی دو مرحله برداشت متوالی در سالهای 1400-1401 در گلخانه پژوهشی دانشگاه لرستان انجام شد. آزمایش بهصورت اسپلیتپلات در زمان و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. تیمار شاهد تغذیهای شامل غلظت استاندارد محلول هوگلند (2 میلیمولار منیزیم و 2/9 میکرومولار منگنز) بود و سایر تیمارهای تغذیهای براساس کاهش و افزایش دو برابری این عناصر طراحی شد. کرت اصلی شامل سه سطح طیف فرابنفش (عدم تابش، UV-A و UV-B) و کرت فرعی شامل 11 سطح تغذیهای بود.
نتایج: نتایج نشان داد تیمار UV-A با تغذیه غلظتهای بالای منیزیم (4 میلیمولار) و منگنز (4/18 میکرومولار)، بیشترین درصد اسانس (03/4 و 48/4 درصد) و عملکرد اسانس (13/4 و 01/5 کیلوگرم در هکتار) را در هر دو مرحله برداشت داشت. تنش نوری UV-B کلروفیل را کاهش داد، اما این کاهش در برداشت دوم کمتر بود. تغذیه با منیزیم زیاد و منگنز پایه، اثرات تنش نوری را تعدیل کرده و بیشترین کلروفیل در برداشت دوم و شرایط بدون تنش نوری ثبت شد. میزان کاروتنوییدها در برداشت اول بیشتر از برداشت دوم بود و با افزایش تنش نوری افزایش یافت. بیشترین کاروتنویید (26/2 میلیگرم بر گرم وزنتر) در برداشت اول با تنش UV-B و تغذیه کم منیزیم و منگنز و کمترین مقدار (06/1 میلیگرم بر گرم وزنتر) در برداشت دوم بدون تنش نوری و تغذیه زیاد منیزیم و متوسط منگنز مشاهده شد. تابش UV-B در تیمار غلظت کم منیزیم و منگنز باعث افزایش پرولین شد، اما تغذیه با غلظت بالای منیزیم و منگنز در تیمارهای مربوطه میزان پرولین را کاهش داد.
نتیجهگیری: غلظت 4 میلیمولار منیزیم و 4/18 میکرومولار منگنز، بهویژه همراه با UV-A، اثرات منفی UV را تعدیل کرده و وضعیت فیزیولوژیکی گیاه و عملکرد اسانس را بهبود بخشید. تیمار UV-A با تغذیه 4 میلیمولار منیزیم+ 4/18 میکرومولار منگنز بهعنوان بهترین ترکیب شناخته شد، زیرا اثرات تنش UV را کاهش و کلروفیل، کاروتنوییدها و عملکرد اسانس را افزایش داد. همچنین، برداشت دوم بهدلیل شرایط بهتر فیزیولوژیکی، عملکرد بالاتری داشت. ترکیب UV-A و تغذیه مناسب میتواند روشی مؤثر برای بهبود کمیت و عملکرد تولید اسطوخودوس در شرایط تنشزا باشد.
احمد کریمی؛ معصومه نعیمی؛ علی نخزری مقدم؛ ابراهیم غلامعلی پور علمداری
چکیده
هدف: کاربرد کودهای آلی و زیستی یکی از ارکان مهم تولید ارگانیک گیاهان دارویی در صنعت گیاهان دارویی محسوب میگردد. طی سالهای اخیر، کاربرد این ترکیبات تحت عنوان کودهای سازگار با محیط زیست بهعنوان یکی از راههای بهبود رشد و عملکرد کمی و کیفی گیاهان بهویژه در زمینه تولید گیاهان دارویی موردتوجه قرار گرفته است. هدف از انجام این پژوهش، ...
بیشتر
هدف: کاربرد کودهای آلی و زیستی یکی از ارکان مهم تولید ارگانیک گیاهان دارویی در صنعت گیاهان دارویی محسوب میگردد. طی سالهای اخیر، کاربرد این ترکیبات تحت عنوان کودهای سازگار با محیط زیست بهعنوان یکی از راههای بهبود رشد و عملکرد کمی و کیفی گیاهان بهویژه در زمینه تولید گیاهان دارویی موردتوجه قرار گرفته است. هدف از انجام این پژوهش، ارزیابی تأثیر کاربرد عصاره جلبک دریایی و اسیدهای آمینه بر شاخصهای فتوسنتزی، بیوشیمیایی، عملکرد گل و عملکرد اسانس بابونه آلمانی بود.
روش پژوهش: پژوهش بهصورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 1402-1401 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه گنبد کاووس اجرا شد. در این پژوهش از عصاره جلبک دریایی با نام تجاری آلگافارم در سه سطح شامل عدم مصرف (شاهد)، محلولپاشی (به میزان یک کیلوگرم در هکتار) و کاربرد همراه با آبیاری (بهصورت دو کیلوگرم در 1000 لیتر آب) استفاده شد و کاربرد اسیدهای آمینه در سه سطح شامل عدم مصرف (شاهد)، محلولپاشی آمینواسپارک (یک کیلوگرم در هکتار) و محلولپاشی آزومین (یک لیتر در هکتار) صورت پذیرفت.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد برهمکنش متقابل فاکتورهای عصاره جلبک دریایی و اسید آمینه بر رنگیزههای فتوسنتزی، آنزیمهای آنتیاکسیدان، محتوای پرولین و عملکرد گل و اسانس معنیدار بود. بیشترین محتوای کلروفیل کل و کاروتنویید در شرایط کاربرد جلبک دریایی به تیمار محلولپاشی آزومین تحت تیمار جلبک خاک مصرف تعلق داشت. کاربرد اسیدهای آمینه فعالیت آنتیاکسیدانی در گیاه را افزایش داد و در میان آنزیمهای آنتیاکسیدان، بیشترین افزایش مربوط آنزیم پرکسیداز بود. کاربرد اسیدهای آمینه آزومین و آمینواسپارک تحت تیمارهای کاربرد جلبک دریایی با افزایش عملکرد گل همراه بود که بیشترین میزان آن (1747 کیلوگرم در هکتار) به تیمار محلولپاشی آزومین در شرایط محلولپاشی جلبک تعلق داشت که در مقایسه با تیمار شاهد، افزایش 20 درصدی داشت. بیشترین میزان عملکرد اسانس (983 گرم در هکتار) نیز مربوط به تیمار محلولپاشی آزومین تحت تیمار محلولپاشی جلبک دریایی بود.
نتیجهگیری: کاربرد عصاره جلبک دریایی و اسید آمینه بهواسطه بهبود ویژگیهای فیزیولوژیکی و صفات کمی و کیفی میتوانند بهعنوان یک راهکار پایدار و دوستدار محیط زیست در کشاورزی برای افزایش بهرهوری گیاه دارویی بابونه آلمانی مورداستفاده قرار گیرند.
محمدرضا خالقی زاده دهکردی؛ امیر آینه بند؛ اسفندیار فاتح
چکیده
هدف: پژوهش حاضر بهمنظور بررسی عملکرد، اجزای عملکرد و شاخصهای سودمندی بالنگوی شهری در کشت مخلوط افزایشی با کرچک تحت سطوح مختلف کاربرد نیتروژن در شرایط آبوهوایی اهواز انجام شد.
روش پژوهش: بهمنظور بررسی تأثیر کشت مخلوط گیاه کرچک با بالنگوی شهری، طرح آزمایشی بهصورت کرتهای یکبار خردشده در قالب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار ...
بیشتر
هدف: پژوهش حاضر بهمنظور بررسی عملکرد، اجزای عملکرد و شاخصهای سودمندی بالنگوی شهری در کشت مخلوط افزایشی با کرچک تحت سطوح مختلف کاربرد نیتروژن در شرایط آبوهوایی اهواز انجام شد.
روش پژوهش: بهمنظور بررسی تأثیر کشت مخلوط گیاه کرچک با بالنگوی شهری، طرح آزمایشی بهصورت کرتهای یکبار خردشده در قالب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران در سال زراعی 02-1401 اجرا شد. عامل اصلی مقادیر کود نیتروژن در سه سطح (صفر، 50 و 100 کیلوگرم در هکتار) و عامل فرعی تراکمهای مختلف کشت دو گیاه در پنج سطح (کشت خالص کرچک، کرچک+ 20، 40، 60 بوته در مترمربع بالنگوی شهری و کشت خالص بالنگوی شهری) بود که بهصورت کشت مخلوط افزایشی اجرا شد.
یافتهها: نتایج نشان داد عملکرد دانه و عملکرد زیستتوده بالنگوی شهری در تیمار 100 کیلوگرم کود نیتروژن بهترتیب 26/89 و 37/86 درصد نسبت به تیمار شاهد افزایش داشت، بیشترین عملکرد دانه (892 کیلوگرم در هکتار) و عملکرد زیستتوده (2128 کیلوگرم در هکتار) بالنگوی شهری در تیمار 100 کیلوگرم کود نیتروژن مشاهده شد. در بین سطوح تراکم نیز، بیشترین میانگین عملکرد دانه و زیستتوده بالنگوی شهری مربوط به کشت خالص بهترتیب برابر با 1000 و 2224 کیلوگرم در هکتار بود که نسبت به تراکمهای 40،20 و 60 بوته در مترمربع بهترتیب 83/121، 14/71 و 16/36 درصد افزایش عملکرد دانه و 66/113، 21/70 و 42/21 درصد افزایش عملکرد زیستتوده نسبت به کشت خالص مشاهده شد. میانگین عملکرد کل مخلوط در شرایط کاربرد سطوح 50 و 100 کیلوگرم نیتروژن بهترتیب با 57 و 105 درصد افزایش نسبت به تیمار شاهد (صفر) به مقادیر 2316 و 3026 کیلوگرم در هکتار افزایش یافت. نسبت برابری زمین کلی در تیمارهای 40 و 60 بوته در مترمربع بالنگوی شهری+ کرچک بهترتیب با 14 و 26 درصد افزایش نسبت به تیمار 20 بوته در مترمربع بالنگوی شهری+ کرچک، به مقادیر 34/1 و 47/1 رسید. بیشترین نسبت برابری زمین (47/1) در تیمار 60 بوته بالنگو+ کرچک با 100 کیلوگرم در هکتار مشاهده شد که نشاندهنده 47 درصد افزایش کارایی زمین نسبت به کشت خالص بود. بالاترین مزیت اقتصادی (942) هم در تراکم 60 بوته با مصرف 100 کیلوگرم نیتروژن در هکتار بهدست آمد که از دیگر نتایج این پژوهش بود.
نتیجهگیری: عملکرد کل مخلوط و همچنین نسبت برابری زمین بهطور معنیداری افزایش یافت که حاکی از موفقیت کشت مخلوط این دو گیاه بود. بنابراین، در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری با انجام مطالعات بیشتر قابل توصیه میباشد.
هاجر آشوردن؛ مسعود دهداری؛ اسد معصومی اصل؛ رحمت الله کریمی زاده
چکیده
هدف: با توجه به خسارت زیاد سرما در کشت پاییزه عدس و عدم امکان اعمال تیمار سرما در مزرعه این مطالعه با هدف استفاده از تنوع سوماکلونی و بررسی تحمل به سرما در گیاهچههای حاصل از کشت درونشیشهای اجرا گردید.
روش پژوهش: جهت بررسی تحمل به سرما گیاهچههای باززاییشده هفت ژنوتیپ عدس در معرض دو سطح دمایی 5 و 25 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. ...
بیشتر
هدف: با توجه به خسارت زیاد سرما در کشت پاییزه عدس و عدم امکان اعمال تیمار سرما در مزرعه این مطالعه با هدف استفاده از تنوع سوماکلونی و بررسی تحمل به سرما در گیاهچههای حاصل از کشت درونشیشهای اجرا گردید.
روش پژوهش: جهت بررسی تحمل به سرما گیاهچههای باززاییشده هفت ژنوتیپ عدس در معرض دو سطح دمایی 5 و 25 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. آزمایش در هر سطح دمایی بهصورت طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در دانشکده کشاورزی یاسوج در سال 1400 به اجرا درآمد. ده روز بعد از اعمال تیمارهای دمایی صفات ارتفاع اندام هوایی، وزن تر اندام هوایی، وزن خشک اندام هوایی، وزن تر ریشه، وزن خشک ریشه و طول ریشه اندازهگیری شدند بهعلاوه نشت الکترولیت، میزان قندهای محلول و کلروفیل برگ نیز اندازهگیری شدند. سپس تجزیه واریانس بر روی مشاهدات صورت پذیرفت و براساس نتایج بهدستآمده ضرایب تنوع فنوتیپی و ژنوتیپی و وراثتپذیری صفات محاسبه شدند. در مرحله بعد تجزیه به عاملها انجام و مهمترین عاملها تفسیر شدند. در نهایت نمودار سهبعدی براساس سه عامل اول ترسیم و ژنوتیپها گروهبندی شدند.
یافتهها: نتایج تجزیه واریانس مرکب نشان داد که اثر دما برای تمامی صفات، اثر ژنوتیپ برای تمامی صفات بهجز طول ریشه و برهمکنش دما و ژنوتیپ برای تمامی صفات بهجز ارتفاع اندام هوایی، مقدار کاروتنویید و کلروفیل معنیدار شدند. در دمای 5 درجه سانتیگراد (تنش سرما) از نظر بیشتر صفات ژنوتیپ 09S 83259-14ILL6994/ILL5480 از سایر ژنوتیپها بهتر بود. گروهبندی ژنوتیپها با استفاده از نمودار سه بعدی حاصل از امتیاز سه عامل اول، ژنوتیپهای ILL 7979 و 09S 83259-14ILL6994/ILL5480 را بهعنوان متحملترین ژنوتیپها در شرایط تنش سرما معرفی نمود. صفت نشت الکترولیت بیشترین مقدار شدت تنش (53/0) را داشت که نشان میدهد این صفت بیشتر از سایر صفات تحت تأثیر سرما قرار گرفت. ضرایب تنوع ژنوتیپی و فنوتیپی نشان داد که ژنوتیپها از نظر صفات مرتبط با اندام هوایی بیشترین تنوع را داشتند. سهم واریانس ژنتیکی نسبت به سایر اجزا در این تنوع بیشتر بود.
نتیجهگیری: در مجموع نتایج نشان داد که بین گیاهچههای حاصل از کشت بافت ژنوتیپها تنوع کافی از نظر تحمل به سرما وجود دارد. بالابودن سهم واریانس ژنتیکی در این مطالعه نشان میدهد که انتخاب در شرایط کشت بافت برای تحمل به سرما در عدس کارا خواهد بود. بهعلاوه، صفات مهمی مثل میزان نشت الکترولیت، وزن تر و خشک اندام هوایی بهشدت تحت تأثیر سرما قرار گرفتهاند که احتمالاً بتوانند بهعنوان معیاری برای تحمل به سرما در عدس بهکار روند. از این نتایج میتوان در برنامههای اصلاحی بهبود تحمل به سرما در عدس استفاده نمود.
پرستو شوکتی؛ یوسف سهرابی؛ تیمور جوادی؛ بهروز سرابی
چکیده
هدف: با توجه به مصرف بیش از حد کودهای شیمیایی و سموم کشاورزی، تجمع فلزاتسنگین در خاک به مسئله نگرانکنندهای تبدیل شده است. از اینرو، مصرف کودهای آلی سازگار بهمنظور تقلیل این خطرات محیطی، امری ضروری و اجتنابناپذیر بهنظر میرسد. لذا آزمایش حاضر با هدف بررسی میزان تأثیر کاربرد کود آلی ورمیکمپوست در کاهش اثرات ...
بیشتر
هدف: با توجه به مصرف بیش از حد کودهای شیمیایی و سموم کشاورزی، تجمع فلزاتسنگین در خاک به مسئله نگرانکنندهای تبدیل شده است. از اینرو، مصرف کودهای آلی سازگار بهمنظور تقلیل این خطرات محیطی، امری ضروری و اجتنابناپذیر بهنظر میرسد. لذا آزمایش حاضر با هدف بررسی میزان تأثیر کاربرد کود آلی ورمیکمپوست در کاهش اثرات منفی آرسنیک بر رشد و خصوصیات فیزیولوژیک گیاه دارویی بالنگوی شهری طراحی و اجرا شد.
روشپژوهش: این آزمایش بهصورت گلدانی در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان در سالهای زراعی 1403-1402 اجرا گردید. آزمایش بهصورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار اجرا شد. تیمارهای موردمطالعه شامل آرسنیک (صفر و 25 میلیگرم در کیلوگرم خاک) و ورمیکمپوست (صفر، پنج، 10 و 15 درصد وزنی خاک) بودند. بهمنظور آلودهسازی خاک به آرسنیک، از نمک آرسنات سدیم (NaH2AsO4) استفاده شد. بررسی برخی صفات مورفوفیزیولوژیک و بیوشیمیایی (ازجمله طول ساقه و ریشه، وزن خشک بوته، محتوای کلروفیل و کاروتنوییدها، شاخص پایداری غشا، محتوای پرولین و پروتئینهای محلول، فعالیت آنزیم پراکسیداز، عناصر ماکرو و میکرو) در مرحله گلدهی انجام گرفت.
یافتهها: براساس نتایج آزمایش حاضر، آرسنیک موجب کاهش رشد گیاه (طول ساقه 35 درصد طول ریشه 103 درصد و وزن خشک بوته 39 درصد)، محتوی رنگیزههای فتوسنتزی (کلروفیل a، 33 درصد، کلروفیل b، 40 درصد و کاروتنوییدها 51 درصدو پایداری غشای سلولی (23 درصد) در مقایسه با شاهد گردید، درحالیکه میزان پرولین (33 درصد)، فعالیت آنزیم پراکسیداز (37 درصد) و محتوای عناصر مس (36 درصد)، نیتروژن (25 درصد) و روی (3 درصد) در گیاه افزایش یافت. کاربرد ورمیکمپوست و افزایش میزان مصرف آن تا غلظت 15 درصد وزنی خاک، موجب بهبود خصوصیات رشدی (طول ساقه 47 درصد، طول ریشه 86 درصدو وزن خشک بوته 122 درصد)، افزایش محتوای رنگیزههای فتوسنتزی (کلروفیل کل 87 درصد، کلروفیل b 65 درصد و کاروتنوییدها 67 درصد)، محتوای پروتئینهای محلول (40 درصد) و جذب عناصر غذایی توسط گیاه در شرایط تنش آرسنیک و شاهد گردید.
نتیجهگیری: کاربرد ورمیکمپوست (تا غلظت 15 درصد وزنی خاک) توانست اثرات منفی آرسنیک (غلظت 25 میلیگرم در کیلوگرم خاک) را ازطریق بهبود شرایط فیزیکوشیمیایی خاک، بهبود نگهداری آب و در اختیار قراردادن آهسته عناصر غذایی برای گیاه، تقلیل بخشد. همچنین نتایج نشان داد که اگرچه در خاک آلوده به آرسنیک، گیاه جذب آرسنیک بالایی داشت، اما کاربرد ورمیکمپوست در خاک بهواسطه افزایش جذب سایر عناصر معدنی نسبت به آرسنیک و کاهش اثر سمیت آن در گیاه، توانست رشدونمو گیاه بالنگو شهری را بهبود دهد.